تصاویر و یادها و یاد بودها

ساخت وبلاگ

امکانات وب

ادامه مطلبو در زمان دبیرستان هم، مادرم فقط برای ثبت نام کلاس هفتم آمد. و دیگر تا دیپلم هیچ وقت. به دبیرستان نیامد.خواهران و برادران من. در تهران زندگی می کردند. و آنقدر خودشان گرفتاری داشتند. که مسائل من نمی توانست. مشغولیت فکری آنها باشد.پس من باید به تنهایی و با اتکا به دانسته ها و نادانسته های خودم .گلیمم را از آب در می اوردم.چاره ایی نبود. باید در تمام مراحل و شئونات زندگی، محتاطانه فکر و عمل می کردم. و تنگنای دیگر، وضعیت اقتصادی خانواده بود. که زیر حد متوسط قرار داشت. و البته کمکهای مالی گاه به گاه برادران بود.ولی با این وضعیت اقتصادی، حضور در جمع دوستان متفاوت و احتمالا داناتر و تواناتر غیر ممکن بود .و دایره دوستان ما همان دوستان و آشنایان محله بود که تمام ما مثل من در بطن حوادث قرار نگرفتیم و محمد قاضی هم بدلیل وضعیت اقتصادی نتوانست از نعمت دوستان متفرقه و بهتر از خود بهره برداری کند.وضعیت پول توجیبی و کلا توان مالی ما در حد وحشتناکی ضعیف بود ودر واقع نمی توانستیم با دوستانی که ممکن بود به کافه و رستوران و..بروند زیاد در ارتباط باشیم.یکی دیگر از محدودیت های ما محدودیت بسیار جدی جنسی بود .چون ما چند نفر دوست به اصطلاح برو روئی داشتیم و با توجه به رفتار و اخلاق جنسی آن زمان قم که گرایش شدید به هم جنس وجود داشت و شاید بیشتر و جدی تر از دختران باید از تجاوز بخودمان می ترسیدیم که مورد تجاوز و تعرض حتی دوستان مسن تر از خودمان قرار نگیریم.ما سه نفر دوست بودیم محمد قاضی و من و پسر عمویم آقا حسن.در تمام مدت نوجوانی ما سه نفر با هم بودیم و در هیچ شرایطی از هم جدا نمی شدیم و علاوه بر تذکرات والدین که در این مورد به ما داده می شد شرح وقایع و اتفاقاتی که می افتاد و در سطح شهر پخش م تصاویر و یادها و یاد بودها...ادامه مطلب
ما را در سایت تصاویر و یادها و یاد بودها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : toonal2 بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 1:27

ادامه مطلب.با گسترش شهر و رشد ادارات، شهربانی قم هم رشد کرد و افسران و درجه داران جدیدی به کادر محلی اضافه شدند.حالا دیگر نیروی انتظامی شهر فقط پاسبانهای کم سواد و سربازهای بی سواد و افسران رده پائین نبودند و افسران و کادر مجرب تری به شهربانی قم سر و ضع جدیدی دادندستوان یکمی بنام افاضلی که فارغ اتحصیل دانشگاه افسری پلیس بود به قم منتقل شد و نسبت به اجرای مقررات و وظائف خود بسیار جدی عمل می کرد و موفق هم بود..تعدادی از قمی ها که از عملکرد او ناراضی بودن او را بدام انداختند و چند نفره به او تجاوز کردند و فردا هم در شهر شایع کردند که یقه افاضلی را گرفته اند که یعنی ترتیب او را داده اند.افاضلی از قم منتقل شد. و شخصا خبری از او ندارم. ولی این یقه گیری و تجاوز بصورت یک عمل انتقام جویانه و حتی عاشقانه، رواج بسیاری در قم داشت و چه بسیار جوانان زیبا رو، و معمولی قربانی این نوع تجاوزات شدند.قبل از این سالها، در قم در اختیار داشتن یک بچه خوشگلی بنام مترس رواج داشته و همه مردم هم از نام ارباب و مترسش مطلع بودند وبه احتمال زیاد والدین آن بچه هم از موضوع با خبر بودند ولی به دلایل مختلفی به روی خود نمی اوردند .چون ارباب بچه اشان یا پولدار گنده بود و یا لات بزرگ. حضور اربابهای هم جنس باز در مجامع و نمازها و سایر موارد هیچ گونه منعی نداشته. و خیلی هم مورد قبول همگنان بوده است.مترس ها هم با هیچ شماتت و یا هرنوع اقدامی که آنها را متوجه قبح وضعیت کند.برخورد نمی کردند و حتی مترس ها، توانستند ازدواج های موفقی هم داشته باشند. ورفتار ارباب و مترس درهشتاد ویا نود سال قبل قم، کاملا پذیرفته شده بود.شایعات زیادی در مورد روابط جنسی بین طلبه ها و مدارس مذهبی وجود دارد. که نمی توانم صحت آن را تائید کنم. ول تصاویر و یادها و یاد بودها...ادامه مطلب
ما را در سایت تصاویر و یادها و یاد بودها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : toonal2 بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 1:27

ادامه مطلبو گفتند هلاک شدیم.پرسیدم چرا؟ از چی؟ گفتند از بس این آخوندها دور و بر ما پلکیدند. و مستقیم و غیر مستقیم. پیشنهادات شرم آوری به ما دادند. و چند مورد تجاوز و ارتباطات خارج از قاعده، که بصورت شایعه هنوز هم وجود دارد.در طول تحصیل من در دبیرستان، یک دانش اموز بسیار خوشگل در دبیرستان ما بود که رسما مترس یکی از دانش آموزان گائینی بود .در آن زمان گائینی ها در دبیرستان ما زیاد بودند و همه اشان هم لات و خلاف و قلدر بودند و بین بچه ها هم کسی نبود که همپای گائینی ها قلدر و یا با پشتوانه باشد وکسی جرائت نداشت به بیژن حرفی بزند.ناظم دبیرستان ما هم گائینی بود و از جریان با خبر بود و یا نبود من نفهمیدم.و چندتائی هم بقول معروف بچه خوشگل بودند که حرفهائی در باره اشان زده می شد اما هیچکدام به وضوح مسئله بیژن نبود. خلاصه نفوذ همجنس بازی در اقشار مختلف جامعه و مردم زیاد بود و خطیبان بالای منبر غیر مستقیم و با اشاره به داستان لوط دائما به این مسائل اعتراض می کردند ولی اقدام عملی و بازدارندگی در این موضوع مشاهده نکردم.در گاراژ کامیونها افرادی هستند که بازار یاب هستند و هم بار ها را در محل شناسائی می کنند هم کامیونها را پیدا کرده و برای حمل آن بار اعزام می کنند .شخصی در گاراژ سعادت قم بودبنام رضا سیاه .او یک موتور هزار هندا سیکلت داشت و بصورت علنی مزاحم پسران می شد و پیشنهاد موتور سواری و...را انجام می داد.تمام این موارد که عرض کردم به شهادت خود من است و حتما افراد هم سن من و دور و بر سن من بیشتر از این مقدار از مسائل آگاه هستند چون این فرهنگ بسیار عمومی و فرا گیر بود .من حتی یک مورد دفاع والدین دربرابر این اعمال و مزاحمت ها و ناهنجاری ها را ندیدم .در این زمان با توجه به مراقبت ها و حساسیت تصاویر و یادها و یاد بودها...ادامه مطلب
ما را در سایت تصاویر و یادها و یاد بودها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : toonal2 بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1402 ساعت: 1:27